مریم ولیزاده جوانان گروه
مشخصات يک بزرگ مرد...
-
مردان بزرگ، چون ديگران بر زمين ميافتند اما آنان دستان
پرتوان خود را بر زانو زده ( يا علي ع مي گويند )
و بر ميخيزند مثل پدرم و م
در حالي که مردان کوچک، همواره از دلهرهي زمين خوردن، فرو ميريزند.
- مردان بزرگ، کاميابي و خوشبختي ديگران را
نيز بخشي از موفقيت خود تلقي ميکنند
در حالي که مردان کوچک، حتي کاميابي و
خوشبختي خود را سخت به خاطر ميسپارند.
- مردان بزرگ، قلبي به وسعت دريا دارند که در آن جز
شفافيت، زلالي ، صفا و ماندگاري نيست
در حالي که مردان کوچک، در سينه قلبي چنان کوچک دارند
که گنجشکان را نيز به تعقيب وا ميدارند.
مردان بزرگ، در سرانديشههايي شکوفا و بالنده ميپرورانند
و در مسير تحقيق آنها، سبکبال گام برميدارند
در حالي که مردان کوچک، تنها به شکست و عواقب آن
ميانديشند و شايد هراس از مضحکه شدن دارند.
- مردان بزرگ، از روابط فردي و اجتماعي خود لذت ميبرند
و آموختنيهاي خود را در اين روابط جستوجو ميکنند
در حالي که مردان کوچک همواره در زندان کوچک خود محصورند.
- مردان بزرگ، آنگونه زندگي ميکنند که شرمسار خود نباشند
و آنگونه ميميرند که مرگ را شرمسار خود سازند
در حالي که مردان کوچک، تنها ميميرند و شرمندگي را فرياد ميکنند.
- مردان بزرگ، بزرگي را نه از پس تحقير و سرزنش ديگران
بلکه با بازبيني و اصلاح عمل خود کسب مي کنند
در حالي که مردان کوچک، آموختهاي جز تحقير و
نکوهش هر آنچه پيرامونشان است، ندارند.
- مردان بزرگ، به ديگران پيش از هر قضاوت عجولانهاي
اعتماد ميکنند و آنان را در عرصهي زندگي محک ميزنند
در حالي که مردان کوچک، حتي به خود نيز اعتماد ندارند.
اميد وارم در زندگي هميشه بزرگ مرد باشي
( چه خانم باشد چه اقا ) با روحي بزرگ و قلبي
آکنده از عشق. تکيه گاهت خدا باشد و نگاهت به
دور دست ها ، آنجا که دير يا زود ميعاد گاه همه مان است ،
خيره باشد و بدين صورت نه خوشي هاي دنيا
سر مستت کند و نه غم هايش نا اميدت سازد.
تقديم به پيشگاه انيباء واولياء و مولايمان و
پدر بزرگوارم حاج رحمان
وليزاده جوانان گروه
و م
روزتان سعاتمند ومبارک
تربیت فرزندان والدینی که از یکدیگر جدا شدهاند
یا یکی از آنها فوت کرده است ، کار بسیار
دشواری است و همت مضاعفی نیاز دارد.
این افراد برای شکلدهی به رفتار فرزندشان و کمک به آنها در گرفتن تصمیمات درست ،
خود را تحت فشار میبینند. چنین والدینی مسئولیت بیشتری بر روی دوش خود احساس
میکنند و در تصمیم گیریها دچار مشکل میشوند، با به کار بستن توصیههای زیر
میتوانید رفتار فرزند خود را به درستی کنترل کنید:
با کودکانتان وقت بگذرانید
بهترین کاری که برای فرزندتان میکنید این نیست که شرایط مادی زندگی او را فراهم
کنید. یادتان باشد هر لحظهای از عمرتان اگر با کودکتان بگذرد، به حساب میآِید. در
این شرایط سخت شما میتوانید بهترین لحظات زندگی را با فرزندتان داشته باشیدکه حتی
ممکن است قبلا تجربه نکرده باشید. سعی کنید برای فرزندانتان لحظات شادی و خنده
ایجاد کنید. با آنها شوخی و بازی کنید و نه تنها در غمها بلکه در شادی آنها هم شریک
شوید.
همیشه در دسترس باشید
وقتی کودک به کمک شما احتیاج دارد همیشه در دسترس او باشید. نگویید کار دارم و
نمیتوانم. اجازه دهید کودک بتواند به راحتی با شما احتیاجاتش را در میان بگذارد و
از شما کمک بخواهد نه اینکه مدام فکر کند مزاحم است و شما را خسته میکند.
تدوین مجموعهای از قوانین
تلاش برای نادیده گرفتن محدودیتها بخشی طبیعی از روند رشد کودکان است ولی شما باید
در این زمینه برنامه ریزی داشته باشید. شاد بودن با کودکان و گوش دادن به درددل
آنها نباید باعث شود که شما از قوانین کوتاه بیایید و نظم را زیر پا بگذارید.
یادتان باشد قوانین چیزهایی هستند که همیشه باید به آنها احترام گذاشت و پایبند
بود. اگر فکر میکنید میتوانید از دستورالعملی کوتاه بیایید آن را قانون نکنید.
درباره قوانین با کسی نمیشود شوخی کرد و در مورد نظم و اجرای قانون باید جدی و سخت
گیر باشید.
شما چه انتظاراتی از فرزندتان دارید؟ سه تا پنج قانون کلی وضع کنید که حتی در غیاب
شما نیز باید اجرا شوند. در ضمن اگر به همراه فرزندتان هر از گاهی به مرور این
قوانین بپردازید او نسبت به رفتار خود آگاهی بیشتری پیدا خواهد کرد.
استفاده از ابزار تشویق
تشویق به موقع تاثیر مثبتی بر روی رفتار فرزندتان میگذارد و در ضمن اعتماد به نفس
او را تقویت میکند کودکان در واقع به دنبال جلب رضایت شما هستند و برای گرفتن
تاییدتان تلاش میکنند.
بنابراین به فرزند خود اطمینان دهید که رفتارش را تحت نظر دارید و از هر فرصتی برای
تشویق او استفاده کنید.
به کار بردن لحن مناسب
والدین باید بدانند فریادکشیدن بر سر کودک نتایج منفی به بار میآورد. توصیه میشود
برای مقابله با رفتار ناپسند او لحن جدی به کار ببرید ولی بر سرش فریاد نکشید. هر
زمان که قصد دارید به فرزند خود هشدار دهید حتما از این لحن استفاده کنید.
مدت تنبیه کودکان باید با توجه به سن نها تعیین شود. به عنوان مثال برای یک کودک
سه ساله، سه دقیقه کافی است، یک صندلی انتخاب کنید و فرزندتان را روی ن بنشانید.
یادتان باشد در این مدت از حرف زدن با او خودداری کنید
تعیین مرزبندیها
گاهی کودکان رفتار ناپسندی به نمایش میگذارند زیرا میخواهند والدینشان مرزبندیها
را به آنها یادآوری کنند. کودکان با مشاهده مرزبندیها به این نتیجه میرسند که به
عقیده شما میتوانند در چارچوب خاصی عمل کنند. به عنوان مثال شما میتوانید بگویید:
«تو میتوانی بیرون از اتاق بازی کنی ولی از حیاط خلوت بیرون نرو.»
با تعیین مرزبندیها کودک این پیام را دریافت میکند که میتواند به درخواستهای ما
جامه عمل بپوشاند.
جلب توجه کودک به مسائل دیگر
گاهی بهترین راه این است که توجه فرزند خود را به سوی مسائل دیگری معطوف کنید. این
کار به ویژه در مورد کودکان کم سن و سال مفید است که علیرغم کنجکاوی مستقیما با
درخواستهای شما مخالفت نمیکنند. به عنوان مثال اگر نمیخواهید فرزند خردسالتان به
صفحه کلید کامپیوتر دست بزند توجه او را به یک مسئله دیگر جلب کنید.
نادیده گرفتن برخی از رفتارها
گاهی تنها کافی است که رفتار ناپسند کودکتان را نادیده بگیرید تا او به اصلاح آن
بپردازد. به عنوان نمونه اگر فرزند شما هنگام خرید به اصطلاح «نق» میزند به وی
بگویید: «تا زمانی که ناله میکنی نمیتوانم حرفهای تو را بشنوم» و تا زمانی که
دست از نالهکردن بر نداشته وی را نادیده بگیرید. مدت زیادی طول نمیکشد که
فرزندتان به این مسئله پی میبرد که برای جلب توجه شما- که هدف اصلی اوست- باید دست از «نق» زدن بردارد.
تنبیهات کوتاه مدت
تنبیهات کوتاهمدت میتواند راه بسیار موثری برای تربیت کودکان باشد. البته مدت
تنبیه کودکان باید با توجه به سن آنها تعیین شود. به عنوان مثال برای یک کودک سه
ساله، سه دقیقه کافی است، یک صندلی انتخاب کنید و فرزندتان را روی آن بنشانید.
یادتان باشد در این مدت از حرف زدن با او خودداری کنید.
محرومیت از امتیازات
محروم کردن کودک از امتیازات یکی دیگر از راههای موثر برای آموختن نظم به اوست.
شما میتوانید برای تنبیه کودکتان برای مدتی اسباب بازی مورد علاقهاش را از او
بگیرید. در مورد کودکان بزرگتر میتوانید آنها را از انجام بازیهای ویدیوئی و یا
پوشیدن لباس خاصی محروم کنید.
مطمئن باشید از اثرات مثبت این کار شگفت زده خواهید شد! هنگام به کار بردن این روش
حتما میان «امتیاز» و «حق» تمایز قائل شوید.
رویارویی با عواقب طبیعی
گاهی بهتر است اجازه دهید فرزندتان عواقب طبیعی اقدامات خود را بپذیرد. به عنوان
مثال اگر فرزندتان به علت برهم زدن نظم کلاس تنبیهشده دخالت نکنید و به دنبال
تخفیف مجازات او نباشید. به جای این کار بگذارید فرزندتان عواقب طبیعی عمل خود را
بپذیرد، گاهی این کار بهترین «درس» را به او میآموزد.
آگاهی از نتایج رفتار
فرزند شما باید از نتایج رفتار خود کاملاآگاه باشد. فرض کنید شما میخواهید
فرزندتان به مسواکزدن توجه بیشتری نشان دهد. یک نمودار در حمام نصب کنید و از
کودکتان بخواهید هر بار که مسواک میزند بر روی آن یک علامت بگذارد. پس از اینکه
تعداد علامات مزبور به 10 رسید میتوانید پاداشی برای او در نظر بگیرید، مثل رفتن
به پارک.
این روش نتایج مثبت زیادی به همراه دارد.
۱۲قدم تا موفقیت در همه مراحل زندگی
همه چیز به طرز تفکر شما بستگی دارد
ما در مسیر زندگی هر روز با چالشهای زیادی روبهرو میشویم و روش برخورد ما با این
چالشهاست که باعث میشود کسی باشیم که امروز هستیم—اینکه موفق باشیم یا نه. در این
مقاله 12 قدم برای رسیدن به موفقیت در همه ابعاد زندگی را به شما معرفی میکنیم و
در کنار آن سوالاتی از شما میپرسیم که امیدواریم صادقانه به آن پاسخ دهید زیرا با
صداقت است که میتوانید راهتان را به سوی موفقیت واقعی پیدا کنید.
همه ما با ارزشهای متفاوتی بزرگ شدهایم و بخاطر این ارزشها که بر انتخابهایی که
هر روز داریم اثر میگذارد، عادات متفاوتی پیدا کردهایم. تاثیرات دوران کودکی و
نوجوانی ما بخش عظیمی از زندگی امروز ما را تعیین میکند.
سطح درآمد امروز شما مستقیماً با پنج فردی که از همه به شما نزدیکتر هستند و تاثیری
مستقیم بر شما دارند مرتبط است، همینطور میزان اعتمادبهنفس شما.
در زیر 12 نکتهای را بیان میکنیم که باور داریم موفقیت را در همه عرصههای زندگی
شما ایجاد میکند، البته به شرطی که به اندازه کافی صادق و فعال باشید و تغییراتی
که بعد از خواندن این مقاله به آن میرسید را در خود ایجاد کنید. بد نیست که چند
ورق کاغذ و خودکار کنار دست خود داشته باشید تا پاسخهایتان را روی آن بنویسید.
1. چرا میخواهید موفق باشید؟ در این قسمت باید کاملاً دقیق باشید. منظورمان
پاسخهای عمومی و کلی مثل بیرون آمدن از بدهیها، داشتن زمان بیشتر با خانواده، به
دست آوردن پول بیشتر، بالا بردن کیفیت زندگی خود نیست. باید برای این سوال پاسخی
دقیق داشته باشید زیرا همین است که شما را ساعت 5 صبح از رختخواب بلند کرده و باعث
می شود شبها تا دیرقت بیدار بمانید، همین است که به شما هیجان میدهد و باعث
میشود تلاش و تمرکز بیشتری داشته باشید.
2. لیستی 5 نفره از مهمترین افراد زندگیتان تهیه کنید، آنهایی که تاثیری مستقیم بر
طرز فکر شما دارند (بچهها به حساب نمیآیند). آیا این افراد زندگی دارند که دوست
دارید داشته باشید؟ آیا دوست دارید درآمد سالانهای همانند آنها داشته باشید؟ آیا
ارزشهای یکسانی با آنها دارید؟ آنها سهمی در زندگی شما دارند یا از زندگیتان دور
هستند؟
3. اهدافتان برای هفته آینده، 30 روز آینده، 60 روز آینده، 90 روز آینده، یک سال
آینده و 5 سال آینده را یادداشت کنید. اهدافتان باید همه عرصههای زندگیتان را
شامل شود، مثل درآمد، روابط، کار/حرفه/پیشه، سبک زندگی، سرگرمیها، استراحت،
مسافرت، و از این قبیل. نباید چیزی را نادیده بگیرید، این خیلی مهم است، تا جایی که
میتوانید دقیق و جزئینگر باشید. وضعیت و موقعیت کنونیتان را فراموش کنید، اینکه
در چه کاری هستید یا میزان درآمدتان چقدر است. فکر کنید همه پولی که لازم دارید را
در اختیار دارید، حالا زندگی که دوست دارید را طرح کنید. چقدر به چنین زندگی نزدیک
هستید؟ برای امکان پذیر کردن چنین زندگی به چه چیزی نیاز دارید؟
4. هر روز 30-15 دقیقه را برای تجسم اهدافتان کنار بگذارید. یکی از بهترین عادات
بیشتر زنان و مردان موفق جهان تجسمفکری است. باید هر روز زمانی را به خالی کردن
ذهنتان از مشغلههای فکری و متمرکز شدن روی چیزهایی که در زندگی می خواهید اختصاص
دهید. خودتان را طوری تجسم کنید که انگار به آنچه میخواهید رسیدهاید. بخاطر زندگی
که دارید و افرادیکه در آن هستند، خدا را شکر کنید. چه احساسی دارید؟
5. در مقیاس 1 تا 10، خودتان را از نظر سلامت ارزیابی کنید (1 ضعیفترین وضعیت
سلامت و 10 سلامت ایدآل). یکی از راهها برای داشتن سلامت ایدآل، انرژی خوب، ذهن
متمرکز و طولعمر این است که از موادغذایی طبیعی در رژیمغذایی خود استفاده کنید.
غذاهای فراوردهای، پرقند و چرب و استفاده نبردن از همه انواع موادغذایی موجب زوال
سلامتی شما خواهد شد. بدن ما از 70% آب تشکیل شده است. آیا در روز حداقل 8 لیوان آب
مینوشید تا آنچه استفاده کرده و از دست میدهید را جایگزین کنید؟ کدام عاداتتان
باعث تقویت سلامتیتان و کدام عاداتتان موجب تخریب آن میشود؟
6. در مقیاس 1 تا 10، وضعیت تناسباندامتان را ارزیابی کنید (1 ضعیفترین وضعیت
تناسباندام و 10 تناسباندام ایدآل). اینکه چهار مرتبه در هفته به مدت 30 دقیقه یک
نوع ورزش و فعالیت فیزیکی انجام دهید موجب سالم و متناسب نگه داشتن بدن شما خواهد
شد (بعد از اینکه اضافه وزنتان را از بین برده یا کمبود وزنتان را جبران کردید).
ورزش منظم برای گردش خون، انتقال اکسیژن در خون، حفظ بافت عضلانی، سالم ماندن
اندامهای بدن و عملکرد مغزی و طولعمر ضروری است. اضافه وزن یا کمبود وزن دارید؟
اندام ایدآل شما چه فرم و شکلی دارد؟ چقدر به چنین اندامی نزدیک هستید؟ برای اینکه
بدنتان را به آن اندام ایدآل نزدیک کنید چه کاری میتوانید امروز انجام دهید؟
7. لیستی از 10 چیزی که در خودتان دوست دارید تهیه کنید. حالا لیستی از 10 ویژگی از
خودتان که تصور میکنید موجب عقب نگه داشتن شما در زندگی میشود مثل تنبلی، غرور
بیجا، نداشتن حس مسئولیتپذیری، نداشتن تمرکز، مدیریت زمانی ضعیف، تهیه کنید. این
ویژگی چطور به شما برای رسیدن به یک زندگی بهتر کمک میکنند؟ چطور موجب عقب نگه
داشتن شما میشوند؟ برای تبدیل این خصوصیات منفی به مثبت چه میتوانید بکنید؟ برای
تبدیل ویژگیهای منفی خود به مثبت به خودتان قول دهید. دقت کنید که بخاطر داشتن
چنین خصوصیاتی خودتان را سرزنش نکنید اما نقش آنها را در زندگیتان ارزیابی کرده و
برای تغییر آنها تلاش کنید.
8. هر روز از نظر ذهنی روی خودتان کار کنید. بزرگترین دشمن شما، ذهنتان است.
معمولاً به هر چه که فکر کنید، اتفاق میافتد، ازاینرو عاقلانه است که ذهنتان را با
افکار مثبت و اعتمادبهنفس پر کنید. هرچه فراوانی و رزق بیشتری در زندگیتان داشته
باشید، باز هم مقدار بیشتری از آن را به سمت خود جذب میکنید اما اگر ذهنتان مملو
از نداشتهها و کمبودها باشد میتوانید حدس بزنید که چه چیزی انتظارتان را خواهد
کشید. ثابت شده است که قانون جذب یکی از مهمترین کلیدهای دستیابی به ثروت در همه
عرصههای زندگی میباشد. پس در آن استاد شوید! اعتمادبهنفس زمانی میآید که برای
خودتان و دیگران ارزشمند شوید. این ارزش با تبدیل شدن به بهترین حالتی که میتوانید
باشید به دست میآید. دانش ابزاری است که قدرت لازم برای تبدیل شدن به آنچه
میخواهید در زندگی را به شما میدهد. میدانید در ذهنتان چه گفتگویی در جریان است؟
هر روز چه پیامهایی به خودتان میرسانید؟ منفی هستند یا مثبت؟
9. یک دفترچه روزانه داشته باشید. وقتی نتوانید برنامه داشته باشید، برنامهتان
شکست خواهد بود. همه ما 24 ساعت در شبانهروز داریم. تفاوت افراد موفق و غیرموفق
این است که افراد موفق میدانند چطور از زمانشان به بهترین شکل استفاده کنند. سعی
کنید اول روی فعالیتهای درآمدزا تمرکز کنید و بقیه تعهداتتان را حول آن قرار دهید.
شناسایی فعالیتهایی که در آن خوب هستید و خوب نیستید هم میتواند مفید باشد. همه
چیز را در دفترچه روزانهتان یادداشت کنید مثل ساعت خواب، صبحانه، ورزش، زمان مخصوص
خانواده، قرارهای ملاقات، زمان کار، زمان درس، زمان تماشای تلویزیون، و از این
قبیل. با بررسی و دنبال کردن همه کارهایی که انجام میدهید میتوانید بفهمید که
کجاها وقت تلف میکنید. بعد میتوانید دوباره روی برنامهتان کار کنید. آیا
زمانهایی هست که بتوانید کار مفیدتری در آن انجام دهید؟ آیا انجام کاری در ساعت
دیگری از روز میتواند کمک کند؟ آیا زودتر بیدار شدن از خواب یا دیرتر خوابیدن در
شب مفید است؟ بهترین زمان کارایی شما چه زمان است؟
10. به مدت یک هفته هر چیزی که برای آن پول خرج میکنید را بررسی کنید، چه به صورت
نقدی، چکی، اعتباری، سودی ... وقت آن رسیده که بفهمید واقعاً پولتان کجا میرود.
همه صورتحسابها و فیشهایتان را نگه دارید. عادات خرج کردنتان را یادداشت کنید.
بیشتر پولتان را کجا خرج میکنید؟ چقدر در ماه بابت بدهیها یا قسطها پرداخت
میکنید؟ آیا بیشتر از آن مقداری که باید را برای چیزی خرج میکنید یا برای چیز
دیگری به اندازه کافی پول اختصاص نمیدهید؟
11. برای خودتان الگو در نظر بگیرید. نام 5 نفری که برای موفقیتشان همیشه آنها را
تحسین میکنید را یادداشت کنید، حال موفقیتشان در هر زمینهای که باشد. لازم نیست
این افراد یا گروهها را از نزدیک بشناسید یا حتی زنده باشند. با خودتان متعهد شوید
که با این افراد قرار بگذارید (اگر آنها را از نزدیک میشناسید) تا بتوانید درمورد
رازهای موفقیتشان از آنها سوال کنید. برای آنهایی که از نزدیک با آنها آشنایی
ندارید میتوانید در اینترنت یا کتابها تحقیق کنید. میتوانید از این افراد برای
حساب کردن بیشتر روی خودتان استفاده کنید، از اشتباهات آنها درس بگیرید، از آنها
توصیه و پیشنهاد بخواهید و خودتان را با آنهایی که در راهی مشابه شما هستند مطابق
کنید. هیچ وقت دست از یاد گرفتن برندارید. ما در جهانی زندگی می کنیم که مدام در
حال تغییر است. یکی از بزرگترین اشتباهاتی که کسی ممکن است مرتکب شود این است که
فکر کند میتواند به تنهایی موفق شود.
12. هیچوقت، هیچوقت، هیچوقت دست نکشید! پشتکار رمز کار است. ممکن است روزهایی به
هر دلیل دوست داشته باشید که از تلاش دست بکشید. اسیر آن نشوید! اگر با خودتان صادق
باشید و همه مراحلی که در بالا ذکر شد را تمرین کنید، مطمئن باشید که موفق خواهید
شد!
چطور بعد از یک دعوا دوباره آشتی کنیم؟
با وجود اینکه ما یکدیگر را دوست داریم اما باز هم شرایطی پیش میآید که نمیتوانیم جلوی دعوا و نزاع را بگیریم حتی با عزیزانمان ..
با وجود اینکه ما یکدیگر را دوست داریم اما باز هم شرایطی پیش میآید که نمیتوانیم جلوی دعوا و نزاع را بگیریم و با یکدیگر دعوا نکنیم حتی با افرادی که آنها را خیلی دوست داریم و برایمان خیلی عزیز هستند، و ناگزیر به دعوا روی میآوریم. بالاخره روزهایی پیش میآید که نه فقط با همسرمان بلکه با عزیزترین و یا بهترین دوست و یا همکار مان نزاعی میکنیم و همه این مسائل باعث میشود که شاید ما چند روز از این افراد دوری کنیم. دعواها و نزاعها یک جنبهی مهم دیگر هم دارد و آن این است که، این دعوا و نزاعها، انسان را میسازد فقط به شرط این که از این دعواها درس یاد بگیریم و دوباره این اعمال را تکرار نکنیم و اگر دوباره با هم چین با مشکلی روبرو شدیم بدانیم چگونه بدون اینکه دعوایی داشته باشیم مسئله را با گفتگو حل کنیم!
برای اولین مرحله این موضوع یعنی دعوا را از دو جنبه مورد بررسی قرار میدهیم:
مسلما اگر در زمان بحث، دعوا شدت و تندی زیادی نداشته باشد و به آرامی دعوا کنیم و صبر بیشتری به خرج دهیم. آشتی کردن و برقراری دوباره ارتباط راهی سادهتر خواهد بود. اما در جنبهی دوم اگر دعوا شدت بیشتری داشته باشد و به یکدیگر ناسزا بگویم و یا در حین دعوای حتی یکدیگر را بزنیم، این رابطه را به سختی میتوانیم برقرار کنیم و یا حتی زمانی که این رابطه برقرار شد، دیگر آن صمیمت سابق را ندارد و مثل چینی ترک خوردهای میباشد که با یک ضربه کوچک برای همیشه میشکند و فنا میشود... همیشه این موضوع را به هنگام دعوا بخاطر داشته باشید تا حدی جلو بروید که جایی برای بازگشت داشته باشید و به قول ما ایرانیها همهی پلهای پشت سر خود را خراب نکنید که دیگر راهی برای بازگشت نداشته باشید.
اگر هر کسی نقش خود را به درستی انجام دهد و مسئول کارهایی که انجام میدهد باشد ، در اینصورت کشش انسانها به یکدیگر بیشتر میشود و در وحلهی اول از دعوا باید جلوگیری کرد و هر کس نقش خود را ایفا کند تا تقصیر و اشتباه خود را به گردن دیگری نیندازیم، چون معمولا همهی ما ،انسانها از اینکه اشتباه خود را بپذیریم واهمه داریم و عادت کردهایم که فرار کنیم و چه طور و چگونه باید فرار کرد؟ راهش را این گونه ارزیابی میکنیم که باید آن را به گردن دیگری بیاندازیم.
اولین گام برای آشتی کردن این است که بپذیریم همهی انسانها نظرات مختلفی نسبت به یکدیگر دارند و مسلما ما و شخصی که با او نزاع داشتهایم نیز دارای ایدهها و عقاید متفاوتی هستیم و اولین گام این است که این موضوع را بپذیریم و نظرات یکدیگر را حتی متفاوت قبول کنیم و برای صحبتهای یکدیگر ارزش قائل شویم. و مهم تراز اینکه بعد از دعوا به دنبال انتقام جویی نباشیم وبه دنبال این نباشیم که بعد از دعوا با صحبتهای و یا رفتارمان دیگری را تحقیر کنیم و یا اینکه قصد آزار او را داشته باشیم به جای این کارها به تفاهم برسید و با یکدیگر سازش کنید. حالا چند دلیل را با هم بررسی میکنیم تا به جوابی برسیم تا بتوانیم از این ماجراها جلوگیری کنیم:
1. دلایل دعوا و نزاع:
از خودتان علت اصلی دعوا را بپرسید. گاهی وقتها دلایل دعواهای خیلی ساده است اما به دلیل صبر و تامل زیاد بر روی این مسائل تبدیل به مشکلاتی عمیق میشوند. و به نظر غیر قابل حل میشوند. برای همین باید زمانی که به این مشکلات ساده برمیخوریم تازه اول آن است و به جاهای بقرنج نرسیده است آنها را حل کنیم اما چطوری حلشان کنیم؟ با گفتگو، اما گفتگویی بدون هیچ گونه دعوای و قصد و نیت انتقام گرفتن و یا تحقیر طرف مقابل پس با چه نیتی؟ فقط با امید اینکه بتوانیم آن را حل کنیم و به روابط سابق خود با خوبی و خوشی ادامه دهیم.
2. اعتماد و اطمینان به یکدیگر:
آشتی کردن با دیگری، هرگز به این معنا نیست که دیگری شکست خورده است و یا اینکه نظر او کاملا اشتباه بوده است و این شما بودهاید که حرف درست را زدهاید و حق داشتهاید. و هنگامی که قانع شدید که رابطه را ادامه بدهید باید بدانید که او (طرف مقابلتان) را همان جوری که هست قبول کنید تا هنگامی که دوباره همچین موضوعی پیش آمد کرد، دیگر ناراحت نشوید و بدانید که رفتار او همیشه بدین سبک است. و نکتهی دیگر این که همیشه و در رابطهی با هر موضوعی حق با شما نیست. ارتباط با دیگران و افرادی که آنها را دارید مسلما همیشه مهمتر ازآن هستند که در روابط خود به دنبال مقصر بگردید. زیرا اشخاصی که این تیپی هستند، بعد از اینکه مقصر را پیدا کردند مدام عادت دارند به او بگویند که تو اشتباه کردی، تو این کار را انجام دادی و از این مدل صحبتها و خودشان باعث قطع رابطه شان میشوند. و برای بازگشت، و آشتی و مصالحه کردن باید قبول کنیم که یکدیگر را همان طوری که هستیم بپذیریم و هیچ یک از دیگری برتر نیست.
3. از لحاظ روحی خود را برای آشتی آماده کنید و بعد پیش بروید:
اگر احساس میکنید که حتی یک درصد برای مصالحه و سازش آمادگی ندارید به هیچ وجه پیش نروید زیرا ممکن است که صحبتی شود و شما کنترل خود را از دست دهید و اوضاع از اینکه هست بدتر شود برای همین گفته میشود که از لحاظ روحی آمادگی کامل داشته باشید و بعد جلو بروید. شما از خود گذشتگی کنید و علی رغم تمامی هیجانات منفی خود که به نوعی شما را از این کار منع میکند اما باز هم به سمت طرف مقابل خود بروید، و رابطه را ادامه دهید. این کار شما باعث میشود که او از کردهی خود پشیمان شود و ارزش شما را بهتر درک کند. در دعواها به تنهایی پیش نروید و قضاوت پیش از موعد نداشته باشید و مانند نوجوانان پرخاش جو و یکه تاز نباشید. شما باید یک فرقی با نوجوانان داشته باشید.
4. اثر کلمههایی که در روابط استفاده میکنید نقش بسزایی دارد:
صحبت کردن خوب است و اینکه کسی قادر باشد به وسیله صحبت کردن رابطه برقرار کند اما باید در صحبتهای خود دقت کنید و بدانید که چه کلمهای را در کجا به کار ببرید!! راههای زیادی برای برقراری رابطه وجود دارد مثلا: کارهای را که با استفاده از اجزای صورت خود انجام میدهید و یا کارهای که با استفاده از اجزای بدنتان و ژستهای مختلفی که از خود در میآورید انجام دهید. برای مثال با رئیس یا دوستتان دعوایی دارید ولی به دلیل احترام زیادی که برای او قائل هستید و یا مقام بالایی که آن شخص دارد نمیخواهید با او وارد بحث و جدل شوید برای همین هنگامی که او بر میگردد و در واقع شما از دید او خارج هستید و قادر به دیدن شما نیست، برای او شکلک درمیآورید، او این حرکت شما را نمیبیند و حتی روحش نیز از این کار شما خبر ندارد ولی شما به نوعی با این کار خود که برای او شکلک درآوردهاید و یا به او دهن کجی کردهاید و یا هر کار دیگری که با اجزای صورت و یا بدنتان انجام میدهید باعث میشود که از درون احساس خوبی داشته باشید و نیز از همه مهمتر این احساس را دارید که با این کار خود را از درون ارضاء کردهاید.
5. نوع آخر مخصوص دعواهای همسران است، زن و شوهرهایی که با یکدیگر و در زیر یک سقف با هم زندگی میکنند:
همسران با یکدیگر دعوا و نزاع دارند اما دوباره در این جا متذکر میشویم هنگامی که میبینید کار و دعوا دارد بالا میگیرد و به قول ما ایرانیها: "کار دارد به جاهای باریک کشیده میشود" خود را کنار بکشید و اجازه ندهید دعوا بالاتر رود و در همان جا به بحث تان ایست بدهید کار فوقالعاده سخت و مشکلی است اما خشم خود را پنهان کنید و اجازه ندهید که همسرتان متوجه شود شما هنوز ناراحت و عصبانی هستید تا او هم مصمم شود و دعوا و نزاع را به پایان برسانید. هنگامی که گفتگویتان به دعوا رسید این نکته را به یاد داشته باشید که ادامهی این گفتگو فایدهای ندارد و هر لحظه موقعیت و حریمهای که در زندگی مشترک بین همسران وجود دارد را به مخاطره میاندازد. به همسر خود نشان دهید علی رغم تمام اشتباهاتی که ممکن است انجام دهد باز هم او را دوست دارید. این روشی است برای اینکه به او بگویم که واقعا قصد آشتی کردن داریم.
کلمات ارزشمند ترین
♦ سازنده ترین کلمه" گذشت" است... آن را تمرین کن
♦ پر معنی ترین کلمه" ما" است...آن را بکار ببند.
♦ عمیق ترین کلمه "عشق" است... به آن ارج بنه.
♦ بی رحم ترین کلمه" تنفر" است...از بین ببرش.
♦ سرکش ترین کلمه" هوس" است...بآ آن بازی نکن.
♦ خود خواهانه ترین کلمه" من" است...از ان حذر کن.
♦ ناپایدارترین کلمه "خشم" است...ان را فرو ببر.
♦ بازدارترین کلمه "ترس"است...با آن مقابله کن.
♦ با نشاط ترین کلمه "کار"است... به آن بپرداز.
♦ پوچ ترین کلمه "طمع"است... آن را بکش.
♦ سازنده ترین کلمه "صبر"است... برای داشتنش دعا کن.
♦ روشن ترین کلمه "امید" است... به آن امیدوار باش.
♦ ضعیف ترین کلمه "حسرت"است... آن را نخور.
♦ تواناترین کلمه "دانش"است... آن را فراگیر.
♦ محکم ترین کلمه "پشتکار"است...آن را داشته باش.
♦ سمی ترین کلمه "غرور"است... بشکنش.
♦ سست ترین کلمه "شانس"است... به امید آن نباش.
♦ شایع ترین کلمه "شهرت"است... دنبالش نرو.
♦ لطیف ترین کلمه "لبخند"است...آن را حفظ کن.
♦ حسرت انگیز ترین کلمه "حسادت"است... از آن فاصله بگیر.
♦ ضروری ترین کلمه "تفاهم"است... آن را ایجاد کن.
♦ سالم ترین کلمه "سلامتی"است... به آن اهمیت بده.
♦ اصلی ترین کلمه "اطمینان"است... به آن اعتماد کن.
♦ بی احساس ترین کلمه "بی تفاوتی"است... مراقب آن باش.
♦ دوستانه ترین کلمه "رفاقت"است... از آن سوءاستفاده نکن.
♦ زیباترین کلمه "راستی"است... با ان روراست باش.
♦ زشت ترین کلمه "دورویی"است... یک رنگ باش.
♦ ویرانگرترین کلمه "تمسخر"است... دوست داری با تو چنین کنند؟
♦ موقرترین کلمه "احترام"است... برایش ارزش قایل شو.
♦ آرام ترین کلمه "آرامش"است... به آن برس.
♦ عاقلانه ترین کلمه "احتیاط"است... حواست را جمع کن.
♦ دست و پاگیرترین کلمه "محدودیت"است...
اجازه نده مانع پیشرفتت بشود.
♦ سخت ترین کلمه "غیرممکن"است... وجود ندارد.
♦ مخرب ترین کلمه "شتابزدگی"است...مواظب پلهای پشت سرت باش.
♦ تاریک ترین کلمه "نادانی"است...آن را با نور علم روشن کن.
♦ کشنده ترین کلمه "اضطراب"است...آن را نادیده بگیر.
♦ صبورترین کلمه "انتظار"است... منتظرش باش.
♦ بی ارزش ترین کلمه "انتقام"است... بگذاروبگذر.
♦ ارزشمندترین کلمه "بخشش"است... سعی خود را بکن.
♦ قشنگ ترین کلمه "خوشروئی"آست... راز زیبائی در آن نهفته است.
♦ تمیزترین کلمه "پاکیزگی"است... اصلا سخت نیست.
♦ رساترین کلمه "وفاداری"است... سر عهدت بمان.
♦ تنهاترین کلمه "گوشه گیری"است...
بدان که همیشه جمع بهتر از فرد بوده.
♦ محرک ترین کلمه "هدفمندی"است...
زندگی بدون هدف روی آب است.
.... و هدفمندترین کلمه "موفقیت"است... پس پیش به سوی آن.
ترمیم دل شکسته
گاهی اوقات التیام زخم خیلی طول می کشد. آنقدر که فرصت زندگی را از شما می
گیرد.
گاهی زخم بد جوش می خورد. جای زخم دردناک می ماند و نمی توانی یک رابطه خوب
را تجربه کنی. گند می زنی به رابطه ها. یکی پس از دیگری.
وقتی رابطه ای تمام می شود، به قلب تان کمک کنید که زودتر زخمش را ترمیم کند.
مطالب زیر توصیه های مفیدی برای ترمیم دل شکسته است:
به خودتان اجازه بدهید حالتان بد باشد. وانمود نکنید همه چیز خوب و آرام و
مرتب است و شما اهمیتی به رابطه تان نمی دادید. نقش زن شکست ناپذیر را بازی
نکنید.
سه تا شش ماه هر ارتباط جدید ممنوع! حتی چت کردن، لاس زدن، ووو... به خودتان
فرصت بدهید که از نظر روحی متعادل شوید. در غیر این صورت سر از رابطه ای در
می آورید که مناسب شما نیست و سرخورده می شوید.
ماه اول روزی یک ساعت برای عزیزی که از زندگی تان خارج شده است، سوگواری
کنید. عکسهایش را تماشا کنید، هدیه هایش را لمس کنید. به خاطره های خوبتان
فکر کنید. دلتان برای خودتان بسوزد. اشک بریزید. گریه کنید. روزی یک ساعت
عزاداری کنید. به طور مثال با خودتان قرار بگذارید از ساعت پنج تا شش بعداز
ظهر وقت ماتم گرفتن است. این یک ساعت برای التیام غمتان ضروری است. نگذارید
غصه در روحتان انباشته شوید. با رابطه های سطحی، تفریحات توخالی و ادای بی
خیالی درآوردن، اندوه را در وجودتان به عقده تبدیل نکنید.
اگر عصبانی هستید، این یک ساعت را صرف فحش دادن به او بکنید. اگر ممکن است
داد بزنید، هوار بکشید. اگر ممکن نیست فریاد بزنید، پس بنویسید. هرچه از
فکرتان می گذرد، بنویسید. فحش بدهید، از آن فحشهای آب نکشیده. لازم نیست
منطقی باشید. همه حقها را به خودتان بدهید. همه کاسه ها را به سر دیگران
بشکنید. چیزی که مهم است خالی کردن خودتان است. خشم را درون خود نگه ندارید.
آن را به کلام تبدیل کنید. درددل کردن با دیگران کمک نمی کند. چون یا شما را
سرزنش می کنند یا داستان را نمی دانند و بیخودی اظهار نظر می کنند و حرصتان
می دهند. دیگران باری از دوشتان برنمی دارند. البته مشاور حرفه ای خوب بسیار
کمک کننده است. متاسفانه ما عادت نداریم به موقع به مشاور مراجعه کنیم.
یک ماهی که اندووه و خشم خود را تخلیه کردید، نوبت وداع است. هرچه خاطره او
را زنده می کند، دور بریزید. آتش بزنید، بسوزانید.
دو تا چهارماه آینده از خودتان مراقبت کنید. خوب غذا بخورید. خوب لباس
بپوشید. لباس جدید بخرید. هر روز نیم ساعتی به کودک درون خود حال بدهید. برای
خودتان بستنی بخرید، خود را به سینما مهمان کنید. با خودتان خلوت کنید و شاد
باشید. یاد بگیرید تنهایی شاد باشید و تفریح کنید.
التیام زخم عشق زمان می برد. عجله نداشته باشید.
اگر دوران پس از طلاق را طی می کنید، ضربه بسیار سنگین تری به شما وارد شده
است. لازم است دست کم دوسال وارد هیچ رابطه ای با جنس مخالف نشوید. شش ماهی
را صرف تخلیه خشم و اندوه کنید. حتما به مشاور حرفه ای مراجعه کنید. به
خودتان کمک کنید تا این دوره دشوار را، به سلامت طی کنید. زندگی ادامه دارد
با یا بدون شما. از اتوبوس زندگی پیاده نشوید. زندگی هدیه ای است که خداوند
به شما ارزانی داشته است. از آن بهره ببرید. از زمانی که در اختیارتان گذاشته
شده است، برای لذت خود و بهبود زندگی سایر موجودات زنده استفاده کنید. دو
سالی که من پیشنهاد می کنم صرف خودتان کنید پس از طلاق رسمی و قانونی شروع می
شود. زمان آن را از وقت زمان طلاق عاطفی حساب نکنید.
اگر دوران پس از طلاق بدرستی مدیریت نشود، دو حالت پیش خواهد آمد:
حالت اول این است که همیشه از مردان دوری خواهید کرد. زندگی را صرف کار سخت
یا فداکاری غیر ضروری برای فرزندتان خواهید کرد. اگر کودکتان را محور اصلی
زندگی خود قرار دهید و پشت او پنهان شوید، هم خود و هم او را از زندگی
زناشویی طبیعی و سالم محروم خواهید کرد. او را وابسته و ناتوان بار خواهید
آورد و انسان غیر مسئولی به جامعه تحویل خواهید داد.
حالت دوم این است که درگیر روابط سطحی و متعدد خواهید شد و هرگز از لذت عشقی
دوطرفه و پایدار بهره مند نخواهید شد.
دعا کنید که او .........
مریم ولیزاده جوانان گروه هستم مدیرعامل شرکت و دانشجو مدیریت خانواده و روانشناسی .................